با نقد سریال جک رایانِ تام کلنسی محصول سال 2018 اثر کارلتون کیوز و گراهام رولند دو فیلمنامهنویس و تهیهکننده صاحبنام آمریکایی در ویکینقد همراه باشید.
جک رایان، یک قهرمان ناب آمریکایی
شما در هر یک از نمایشهای ساختهشده از کاراکتر جک رایان میبینید که قهرمان قصه از این مینالد که شرایط پیشآمده، ماورای توانمندیهای او قرار دارد و وی برایش ساخته نشده است.
الک بالدوین در نقش رایان در اولین فیلم از این کاراکتر در اقتباس سال 1990 از کتاب شکار اکتبر سرخ از تام کلنسی، به رئیسش میگوید: «ماموریتهای میدانی راست کار من نیست. ناسلامتی من فقط یک تحلیلگرم».
در فیلم سال 2002 از این کاراکتر، به نام ماحصل همه ترسها، بن افلک در نقش رایان میگوید: «من یک تحلیلگرم… برای ماجراهای اینچنینی آموزش ندیدهام».
در سریال جدید آمازون به نام جک رایانِ تام کلنسی، در راستای همین رسم و رسوم همیشگی، در میانههای قسمت اول شاهد هستیم، زمانیکه به رایان (جان کراسینسکی) گفته میشود باید برای بازجویی یک مظنون که احتمالاً با تروریسم در ارتباط است به یمن برود، میگوید:
«من یک تحلیلگرم. بازجویی راست کار من نیست. من فقط بلدم گزارش بنویسم».
و جالب اینجاست که رئیسش (وندل پیرس) در جواب میگوید: «همین الان سوار اون هواپیمای کوفتی میشی».

جک و شکست آخرالزمان
بیش از هر چیز دیگری، این اظهاریه همیشگی از احساس ناتوانی نسبت به بقیه، جک رایان، این قهرمان آمریکایی را تعریف میکند که ویژگیهای همچون حس فروتنی و تعلق به خانواده و ارزشهای آن را به مانند جیمز باند در خود دارد، حس شهوتپرستی و تمایل به نوشیدن ودکای مارتینی را نیز باید به علاقمندیهای این کاراکتر اضافه کرد.
رایان مستمراً اظهار میکند همه آنچه که میخواهد یک شغل دفتری ساده است و بااینحال به سوی خردهروایتهای داستانی ناهنجاری کشیده میشود که امنیت جهان با تهدید مواجه میشود (یک بمب هستهای نئونازی در سوپرباول، حمله یک ارتش جمهوریخواه ایرلندی به خانواده سلطنتی بریتانیا و…). و چون او جک رایان است، یک جلیقه ضدگلوله برتن میکند، یک قاتل روسی یا رئیس یک باند مواد مخدر کلمبیایی را با مشت خود بر زمین میکوبد و دنیا را نجات میدهد. مجدداً باید گفت که همه این کارها را با بیمیلی تمام انجام میدهد.
جک رایان، کاراکتر مورد علاقه رونالد ریگان
زمانیکه برای اولین بار رایان در رمان شکار اکتبر قرمز در سال 1984 دیده شد، افراد خیلی کمی میتوانستند پیشبینی کنند که وی میتواند به یک کاراکتر ماندگار در فرهنگ آمریکایی بدل شود. کلنسی، یک مامور بیمه که قصد داشت به ارتش بپیوندد اما به علت ضعف در بینایی رد شد، اولین کتابش را در انتشارات موسسه دریایی با پیش پرداخت 5000 دلار منتشر کرد. اکتبر قرمز –یک رمان به سبک جاسوسی و مهیج در جنگ سرد با ارائه جزئیات فنی- بهتر از آنچه که انتظار میرفت فروش کرد، تا حدی که رئیسجمهور ایالات متحده، رونالد ریگان، به طرز غیرمنتظرهای در ستایش این کتاب گفت، «داستان مورد علاقه من»، و موجب شد تا این کتاب در بین فهرست پرفروشترین کتابهای ملی جای بگیرد.

چه نکته جالبتوجهی در مورد رایان وجود داشت که ریگان آن را تا این حد اغواکننده دیده بود؟ علتش، درک عمیق نظامی کلنسی و دانش وی نسبت به امور سیاست خارجه بود. اما این حقیقت نیز وجود دارد که رایان، تجسمی واقعی از ارزشهای ریگانی بود. او یک تفنگدار سابق نیرویهای ویژه بود (در کتابها) که در یک حادثه تصادف بالگرد در یونان، پشتش به شدت آسیب دیده است. او مردی است که خودش را وقف خانواده کرده است، با همسرش کیثی ازدواج کرده و از وی چهار فرزند دارد. وی یک میلیونر خودساخته است که پیش از دنبال کردن دکترای تاریخ در دانشگاه جورجتاون در بازار سهام مشغول به فعالیت بوده است. و از همه مهمتر، وی به لحاظ شخصیتی، اتهامناپذیر است. هیچ سیاستمدار شیادی نمیتواند وی را از راه به در کند؛ جک رایان صرفاً دربرابر افتخار و حقیقت زانو میزند.
کاراکتری دوستداشتنی و باهوش
رایان، در یک کلام، یک فانتزی در جنگ سرد محسوب میشود. اگر سوپرمن برای حقیقت، عدالت و زندگی آمریکایی به پا میخیزد، جک رایان نماد سرمایهداری، انسجام بنیان خانواده و تردیدگرایی قدرتمند در مواجهه با سیاستمداران است.
به نوعی باید به این مسئله اذعان داشت که کراسینسکی بهترین بازیگر برای ایفای کاراکتر جک رایان در دنیای امروز است: به شدت دوستداشتنی اما بدون فریبندگی، تاثیرپذیر اما آسیبناپذیر، باهوش اما باثبات. اصول اخلاقی رایان او را از دیگران و همکارانش متمایز میسازد و تحملش را برای سایرین دشوار یا حتی رنجآور میکند. جذابیت کراسینسکی چیزی است که این کاراکتر را دوست داشتنی کرده و اشتباهات رایان است که او را تا سر حد یک انسان پایین میآورد.

رایان مانند همیشه یک پشتمیزنشین است و بدون اینکه تمایلی داشته باشد به شرایط فاجعهبار کشانده میشود و مهیجترین مسئله این است که در 6 قسمت اول، او کماکان نسبت به موقعیتهای پیشامده بیتوجه است. اگر اقتباسهای سینمایی پیشین در ارائهاش موفق نبودهاند، این نسخه کراسینسکی از کاراکتر رایان، او را به شخصیتی باورپذیرتر بدل کرده و نشان میدهد چیزی که وی را از یک قهرمان آمریکایی دور میکند، عملکرد ذهنی اوست نه مهارتهای جنگیاش.
هشدار: از اینجا به بعد مقاله بخشهایی از داستان فیلم را اسپویل میکند.
تم کلی ماجرای روایی اثر
طرفداران نسخههای سینمایی این اثر، شاید خیلی از روند ماجرا و خردهداستانها برای رسیدن به سرمنزل مقصود خوششان نیاید، این شیوه داستانپردازی به خاطر جذب مخاطبان امروزی و همراهی با ایشان اینطور روایت شده است. این جک رایان جدید، کماکان یک تحلیلگر سازمان سیا بوده که تجزیهوتحلیلهایش او را به ماموریتهایی وامیدارد که شایستگی شرکت در آنها را ندارد، به جنگ بیپایان دنیای تروریسم پای میگذارد به جای جنگ سرد و با دوچرخه به سر کار میرود و استارباکس مینوشد.

برای هواداران فیلمهای قدیمی، باید گفت که این نسخه از جک رایان، برای اینکه خودتان را در روایت داستانیاش جا کنید، کمی زمان میخواهد. زمانیکه همهچیز در سر جای خود قرار گرفت، میتوان شاهد بود که چطور این سریال به خوبی ساخته و پرداخته شده و در کنار صحنههای اکشن با پیچشهای داستانی، مبارزات را به شکلی هوشمندانه جای داده است. اما توضیحات و روایتهای غیرضروری و بدردنخور و خردهداستانهای کلیشهای به اوج رسیدن سریال را به خطر میاندازند.
انتقادات و مشکلات قابل اغماض
ماموریت رایان سرنگونسازی آنتاگونیست مجاهد مذهبیای به نام «موسی بن سلیمان» است که توسط علی سلیمان نقشش ایفا میگردد، کاراکتری که هر آنچه در توان دارد انجام میدهد تا تمام جزئیات لازم را رعایت کند و به خوبی آن را به تصویر بکشد، اما ماحصل کار چیزی است شبیه به نسخهای استعاری از یک خارجی بدطینت که به بن لادن شباهت دارد. علاوه بر مشکل نمایش کاراکترهای خارجی در این سریال، زنان هم به بدترین شکل ممکن به نمایش گذاشته شدهاند و واقعاً برای سریالی که یک بهروزرسانی مدرنشده است، جای تاسف و شرمساری دارد.
زمانیکه جک رایان یکی یکی نقشههای سلیمان را رو میکند و با جزئیات واقعی و باورپذیر این کار را انجام میدهد، متوجه میشوید که شباهتی با سریال 24 دارد: حملات تروریستی به شهرهای خارجی، تسلیحات شیمیایی، دستکاری فناورانه اطلاعات و بیماریهای بیولوژیکی مسلحانه.

خشونت سطح بالایی که در این سریال شاهدش هستیم در داستانهای اصلی تام کلنسی جایگاهی ندارند. آمازون مثل ریگ پول خرج کرده تا اعتبار و وجه خوبی از کنار نمایش این اثر به چنگ آورد. بدین شکل باید گفت که سریال جک رایانِ تام کلنسی هیچ تفاوتی با کابوسآباد تاریخی متفاوت در حال پخش، یعنی سریال مردی در قلعه بالا یا درام داستانی تاریخی سال گذشتهاش کالکشن یا اولین سرمایهگذاری موفق آمازون خانم مایسل شگفتانگیز ندارد. تفاوت در این است که بودجههای خرجشده بجای ساخت دنیای جدید، نحوه پوشش تاریخی لباس یا بازسازیهای تاریخی، در جک رایان روی قدرت آتش گذاشته شده، حال چه نیازی به آن باشد، چه نه.
جمعبندی نهایی
با این حال در پایان باید گفت که اگرچه این سریال قرار نیست به مانند 24 باشد، در نهایت بیشتر به سوی فرانشیز ماموریت غیرممکن تام کروز پیش خواهد رفت تا اقتباس تصویری موفق تهدید فوری و آشکار. به زودی شاهد فصل دوم ماجراجوییهای جک رایان خواهیم بود که این بار، وی را به آمریکای جنوبی میبرد تا با قدرتهای استبدادی و غیردموکرات آن منطقه از جهان روبرو شود.
اقتباسی از مقالات سوفی گیلبرت از وبسایت آتلانتیک و آنی باندل از وبسایت انبیسینیوز