آیا افرادی را میشناسید که از از دکترها و بیمارستان میترسند؟ فکر میکنید ترس آنها بیمعنیاست؟ پس به شما توصیه میکنیم مینیسریال دکتر مرگ (Dr. Death) را حتما تماشا کنید. به شما قول میدهیم این سریال جوری شما را بترساند که تا مدتها حتی جرات نکنید از جلوی در بیمارستان رد شوید. دکتر مرگ یک درام جنایی است که در جولای سال 2021 برای اولین بار در کانال پیکاک (Peacock) روی آنتن رفت. جالب است بدانید ایده اصلی این سریال تماشایی و تاثیرگذار از یک ماجرای واقعی گرفته شده است. دکتر مرگ مینیسریالی 8 اپیزودی است که جنایتهای پزشک جراحی که در تگزاس کار میکرد را روایت میکند. جراحی که یا بیمارانش را میکشت و یا پس از عمل جراحی آنان را در وضع بدتری قرار میداد. تازه بدتر از همه اینها این بود که او زیر بار این جنایتها نمیرفت. او پرسنل بیمارستان، پرستاران و یا متخصصان بیهوشی را عامل وخامت حال بیمارانش معرفی میکرد. او مانند کابوسی وحشتناک برای بیماران بود. البته دیگر جای نگرانی نیست. این جراح خبیث مدتهاست که دیگر پشت میلههای زندان است.
در دستهبندی نقد و بررسی سریال درباره سریالهای جذاب و هیجانانگیز بیشتر بخوانید.
جراحی نابغه یا قاتلی بیرحم؟!
سریال Dr. Death جنایتهای پزشکی بهنام کریستوفر دانچ (Christopher Duntsch) را روایت میکند. جراح مغزواعصابی که جراحیهایش نهتنها بیماران را خوب نمیکند بلکه باعث مرگ دو بیمار و معلولیت دائمی تعداد زیادی میشود. بله، ممکن است باور چنین اتفاقی سخت باشد. دانچ مثل کاراکترهای داستانهای تخیلی است. جنایتهای او آنقدر بد و در عینحال عجیب هستند که اصلا نمیتوان درکشان کرد. اما همانطور که گفتیم این سریال براساس یک ماجرای واقعی است. دکتری به نام کریستوفر دانچ واقعا در دالاس وجود داشته. مینیسریال Dr. Death هم روایتی است از ماجراهای زندگی او از دوران تحصیلش تا زمانیکه او را بابت جنایتهایش به دادگاه میکشانند.
کریستوفر دانچ در ابتدا با ادعای ابداع روشی جدیدی در جراحی ستون فقرات به ستاره جامعه پزشکی دالاس تبدیل میشود. این باعث میشود بیماران زیادی به او مراجعه کنند. بیمارانی که بیشتر آنها دیگر به آخر خط رسیدهاند. دانچ هم به آنها وعده میدهد که با استفاده از سلولهای بنیادی میتواند برای همیشه آنها را از مشکلات مربوط به ستون فقرات نجات دهد. روش خاص او در ابتدا خوب پیش میرود اما بعد از مدت کوتاهی اوضاع بههم میریزد. حال بیماران او بدتر میشود. تعدادی هم برای همیشه معلول میشوند.
ماه پشت ابر نمیماند
در یکی از سکانسها کریستوفر دانچ را میبینیم که دستبند بهدست دارد و به دوربین خیره شده. همزمان صدای شهادت دادن یکی از قربانیهایش را میشنویم که میگوید: “نیمههای شب بیدار شدم. همه استخوانهایم درد میکردند. بدتر شده بودم. او با من چهکار کرده؟” برای پاسخ به این سوال 5 سال به عقب برمیگردیم، به حومه دالاس. دکتر دانچ برای جراحی روی یک زن مسن که کمردرد شدیدی دارد آماده میشود. این جراحی خوب پیش نمیرود. کمردرد این بیمار اصلا خوب نمیشود. حال او روزبهروز بدتر میشود تا اینکه نیاز به جراحی مجدد پیدا میکند.اینبار بیمار را دست دکتر رابرت هندرسون (Robert Henderson) میسپارند. او در اتاقعمل در کمال تعجب متوجه میشود که دانچ چه بلایی بر سر این بیمار آورده. تحقیقات بیشتر او و یکیدیگر از همکارانش راندال کربی (Randall Kirby) آنها را به این نتیجه میرساند که دانچ جراحیهای زیادی شبیه به این جراحی در چند هفته اخیر انجام داده است. آنها تصمیم میگیرند کاری کنند تا او دیگر نتواند جراحی کند. آنها باید او را متوقف کنند. باید مجوز جراحی او را باطل کنند. اما متوقف کردن او اصلا کار آسانی نیست. بنابراین آنها تصمیم میگیرند که از یک وکیل جوان اهل دالاس به نام میشل شوگارت (Michelle Shughart) هم کمک بگیرند. در نهایت با همکاری یکدیگر موفق میشوند او را برای محاکمه به دادگاه بکشانند.
از دکتر مرگ بیشتر بدانید
در این سریال جاشوا جکسون (Joshua Jackson) در نقش کریستوفر دانچ که با او لقب دکتر مرگ را دادهاند، ظاهر شده است. دانچ جامعهستیزی خونسرد است که اعتمادبهنفس زیادی هم دارد. اما درواقع خودپرستی او پوششی برای مخفی کردن ناتوانیها و ضعفهایش است. دانچ فکر میکند چون اراده کرده درمانی جدید پیدا کند پس حتما موفقیت او قطعی است. همه ما افرادی مانند او را دیدهایم. افرادی که فکر میکنند هرکاری اراده کنند را میتوانند انجام دهند. بیشتر این افراد خطری برای بقیه ندارند. اما دانچ به این دسته تعلق ندارد. او برای جامعه خطرناک است. جراحیهای او زندگی خیلیها را نابود میکند. حتی باعث شد دونفر بمیرند. او آنقدر کلهشق و خبیث است که زمانیکه موقعیت خود را در خطر میبیند هم کوتاه نمیآید. بلکه با گستاخی تمام میگوید که اگر مجوز جراحی او در تگزاس باطل شود، بازهم 49 ایالت دیگر وجود دارند که او در آنها میتواند جراحی کند. سلامتی بیمارها پشیزی برای او ارزش ندارد. فقط میخواهد خودش را بهعنوان پزشکی خلاق و مجرب مطرح کند.
قربانیان این پزشک پلید فقط بیماران نیستند. او از اطرافیان و دوستانش هم سوءاستفاده میکند. او حتی به دوست دوران دبیرستانش جری (Jerry) هم رحم نمیکند. دانچ از جِری میخواهد که یکی از جراحیهایش را بهصورت آزمایشی روی او انجام دهد. اما این جراحی هم درست مثل جراحیهای دیگر خوب پیش نمیرود. متاسفانه این جراحی باعث میشود جری برای همیشه معلول شود. کریستوفر دانچ کاراکتری کاریزماتیک دارد. همین باعث میشود که بتواند بهراحتی در دیگران نفوذ کند. او حتی موفق میشود اعضای هیئت مدیره بیمارستان را هم تحتتاثیر قرار دهد و اعتماد آنها را به خود جلب کند. اما بالاخره دست او رو میشود و همه چهره بدون نقاب او را میبینند.
روایت روانپزشکی که بیمارانش را میخورد! درباره این قاتل خطرناک در نقد و بررسی سریال Hannibal بیشتر بخوانید.
جالب است بدانید کریستوفر دانچ تا لحظه آخر زیر بار هیچکدام از خطاهایش نمیرود. بلکه ادعا میکند همه آنها فقط خطاهای پزشکی است. البته هندرسون این ادعا را کاملا رد میکند. او مطمئن است که اصلا تصادفی در کار نبوده است. حتی کسی که اصلا سابقه جراحی ندارد هم متوجه اشتباههای فاحش دانچ میشود. متاسفانه ما هیچوقت نمیتوانیم بفهمیم انگیزه او از این کارها چه بوده. نمیتوان او را درک کرد. در کل این سریال مانند یک مستند ساخته شده که به ما نشان دهد دانچ خبیث چهکارهایی کرد. اما به ما نمیگوید او واقعا که بود.
درواقع حتی ساخت این سریال هم کمکی به درک بیشتر شخصیت او نمیکند. مثلا اینکه چهگونه او بعد از چند جراحی ناموفق میتوانست باز هم به کارش ادامه دهد؟ چرا زودتر مجوز جراحی را باطل نکردند؟ آیا او درباره نمرات خوب و مدارک تحصیلیاش هم لاف میزده؟ آیا او از قصد به بیمارها آسیب میزد؟ اما مسئله اینجاست که شخصیت کاراکتری مانند کریستوفر دانچ را نمیتوان در یک مینیسریال 8 اپیزودی موشکافی کرد.
همه که مثل هم نیستند
البته همه پزشکان هم مثل دانچ نیستند. در این سریال دو جراح دیگر هم هستند که هردو وظیفهشناس و باوجدانند. البته خصوصیات اخلاقی آنها کاملا با هم متفاوت است. یکی از آنها رابرت هندرسون است، پزشکی آرام و سربهزیر. اما پزشک دیگر این سریال یعنی راندال کِربی درست نقطه مقابل اوست. کِربی پرحرف و عجول است. تفاوتهای شخصیتی آنها لحظات خندهداری را به وجود میآورد. این دو بهسختی تلاش میکنند تا عدالت را اجرا کنند. قصد دارند ناکارآمدی دانچ را ثابت کنند. در نهایت پشتکار و پایبندی این دو جراح به اصول اخلاقی باعث میشود که به هدف خود برسند.
به درامهای پزشکی علاقمندید؟ مروری بر سریال Knick را از دست ندهید.
مواظب باشید این سریال شما را گیج نکند
طرز روایت سریال دکتر مرگ خطی نیست. مثلا همزمان که تحقیقات هندرسون و کِربی درباره سابقه جراحیهای دانچ را به ما نشان میدهند، شوگارت را میبینیم که روی این پرونده کار میکند. او با پشتکار زیادی تلاش میکند تا مدارک بیشتری برای کشاندن دانچ به دادگاه بهدست آورد. فلشبکهایی هم به زندگی شخصی و جراحیهای دانچ زده میشود. به همین دلیل میبینیم که سریال ناگهان از سال 2007 به سال 2009 و سپس به 2011 میپرد. بعد دوباره به اوایل دهه 1990 میلادی برمیگردد. پرشهای زمانی زیاد این سریال حواس مخاطب را از اصل داستان پرت میکنند. مثلا در یک اپیزود شاهد 8 پرش زمانی هستیم. ما از همان ابتدا متوجه میشویم که بالاخره دانچ دستگیر میشود. کِربی، هندرسون و شوگهارت هم قهرمانهای کلهشق ما هستند. بنابراین دلیلی برای روایت داستان بهصورت غیرخطی وجود ندارد. اینکار فقط باعث گیجتر شدن مخاطب میشود. شاید اگر سریال بهصورت خطی روایت میشد شاهد جذابیت بیشتری بودیم.
دو اپیزود آخر سریال جلسات دادگاهی دانچ را در سال 2016 و 2017 به تصویر میکشد. این دو اپیزود تماشاییتر و قابلفهمتر هستند. دلیلش هم این است که این دو اپیزود بهصورت خطی روایت میشوند و دیگر خبری از پرشهای زمانی نیست. اصطلاحات پزشکی کمتری هم در این دو قسمت استفاده شده.
سکانسهای چندشآور
بعضی از سکانسهای این سریال ترسناک و بعضی هم چندشآور هستند. مثلا جراحیها را بهطور واضح به شما نشان میدهند. دیدن آنهمه خونریزی و دلوروده حال خیلیها را بههم میزند. حالا تصور کنید از اِفکتهای صوتی هم برای واقعیتر جلوه دادن سکانسها استفاده شده، مثل صدای مکش خون در لولهها و زدن چکش روی استخوانها. به همه اینها صدای ناموزون موسیقی متن را هم اضافه کنید. درواقع موسیقیمتن این سریال مثل زنگ هشدار است. هروقت آن را میشنوید باید خود را برای سکانسهای کابوسوار آماده کنید. مطمئن باشید به زودی قرار است اتفاق بدی بیفتد. بههرحال، داستان این سریال عذابآور و ناخوشایند است. باعث میشود چندشتان شود و چندینبار چشمانتان را ببندید و گوشهایتان را هم بگیرید.
سخن پایانی
سریال دکتر مرگ (Dr. Death) با اجرای بینقص هنرپیشهها و موضوع جذابی که دارد از همان ابتدا شما را جذب میکند. در اصل این سریال از یک داستان واقعی الهام گرفته. بنابراین اگر طرفدار سریالهای جنایی واقعی هستید این سریال گزینه خوبی برای شماست. البته طرز روایت غیرخطی داستان و فلشبکهای زیاد ممکن است کمی گیجکننده باشد. اما کافیست یک قسمت از آن را ببینید تا کاملا مجذوب سریال شوید. شاید حتی تصمیم بگیرید هر 8 اپیزود آن را در یک آخر هفته تماشا کنید.
منبع: Hollywood Reporter – Roger Ebert