اگر طرفدار ژانر پلیسی-جنایی هستید حتما سریالهای نظم و قانون (Law and Order)، جانپناه (The Shield) و سیم (The Wire) را دیدهاید. اما همه این سریالها آمریکایی هستند. بد نیست برای تنوع هم که شده سری به سریال فرانسوی براکو (Braquo) بزنید. اما قبل از آن بدانید که این سریال هیجانانگیز، پرتنش و بهشدت اعتیادآور است. این سریال آنقدر جذاب است که هر فصل از آن را میتوان در یک روز تماشا کرد. آیا واقعا جرات این کار را دارید؟ براکو یک سریال معمولی پلیسی نسیت. این سریال پر از صحنههای چاقوکشی، شکنجه، انفجار، پرتاب به بیرون از پنجره و تیراندازیهای بیمهابا با سلاحهای اتوماتیک است. خیلیها این سریال را نسخه فرانسوی سریال The Wire میدانند.
در دستهبندی نقد و بررسی سریال میتوانید درباره سریالهایی در ژانرهای مختلف بخوانید.
میدانید چهچیزی بیشتر شما را شوکه خواهد کرد؟ اینکه سریال توسط مردی نوشته شده که قبلا یک پلیس بوده است. سازنده این سریال الیویر مارشال (Olivier Marchal) قبلا هم از تجربه دوران پلیس بودنش درفیلمهای جنایی موفقی مانند فیلم A Gang Story استفاده کرده است. اما این سریال نقطه اوج همه کارهای اوست. براکو یک سریال پلیسی خالص است. الیویر مارشال نهتنها اطلاعات بسیار بالایی درباره پلیس فرانسه دارد بلکه درباره سازمانهای تبهکاری هم بسیار مطلع است. همه این موارد باعث شده که سریالی بسیار تاثیرگذار و گیرا بسازد.
براکو یک اصطلاح فرانسوی است و در لغت بهمعنای سرقت وحشیانه است. این سریال درباره یک تیم چهارنفره از پلیسهای بسیار خشن است که قوانین را نادیده میگیرند و برای رسیدن به هدفشان از هر روشی استفاده میکنند. در شروع سریال سکانسی را از یک افسر پلیس میبینیم که خودکاری را وارد چشم مظنون می کند. این در واقع هشداري برای بينندهها است که خود را برای تحمل خشونت بسیار زیاد آماده کنند. بعد از موفقیت فصل اول این سریال تصمیم گرفته شد که ساخت آن ادامه پیدا کند. در مجموع چهار فصل موفق از آن ساخته شده است. هر فصل از آن 8 قسمت است و هر قسمت تقریبا 52 دقیقه است.
شخصیتپردازی بینظیر
باید به نویسندگان بابت خلق شخصتهای بهیادماندنی تبریک گفت. کاراکترها بهصورت خیرهکنندهای خوشساخت هستند. هر چهار شخصیت اصلی این سریال تا مدتها در ذهن بیننده باقی میمانند. آنها پلیسهایی هستند که قانون را به سبک خودشان اجرا میکنند. مثلا ادی (Eddy) یک رهبر سرسخت و خوش قلب است، اما ابایی ندارد که قانون را به نفع همتیمیهایش دور بزند. والتر (Walter) یک قمارباز بیاختیار است. زنی روانی و دو فرزند دارد که باید از آنها مراقبت کند. تئو (Theo) یک معتاد به مواد مخدر و مردی هوسباز است. رکسان (Roxane) تنها دختر این گروه است. او بسیار یکدنده و لجباز است و برای بهدست آوردن چیزی که میخواهد تنها به دل خطر میزند. او کاپشن چرمی می پوشد و همیشه سیگار می کشد. قهرمانهای این سریال شبیه آدمهای رنجکشیده هستند. انگار که در حال پشت سر گذاشتن بحرانی سخت هستند و نباید انتظار هیچ خندهای از آنها داشت. رابطه میان این چهار نفر آنقدر عمیق است که وقتی تئو هپروتی به یک مجرم شلیک میکند، همکارانش در دفاع از او متحد میشوند. یا زمانیکه والتر قمارباز توسط یکی از طلبکارهایش ربوده میشود آنها سعی میکنند هوای خانواده او را داشته باشند و آنقدر تلاش میکنند تا بالاخره موفق میشوند او را نجات دهند.
بهجز اعضای تیم ادی ما با شخصیتهای فرعی دیگری هم آشنا میشویم که به همان اندازه به یادماندنی هستند. مثلا وُگِل (Vogel) بازپرس فاسد واحد رسیدگی به تخلفات پلیس و ماموران قانون است. با مافوقهای ادی هم آشنا میشویم. اصولی که به آنها به آن پایبند هستند هرلحظه و مدام تغیر میکند. اتم پاراجانوف (Atom Paradjanov) یک کاراکتر ارمنیست که نخود هر آشی میشود و در هرچیزی سرک میکشد. کرنل دانتین (Colonel Duntin) یکی از آن تبهکارهای دوستداشتنی است که با آن موی جوگندمی، عینک تیره و آرواره خوشتراش خیلی شبیه آدمبدهای کارتونی است. یک مجرم دیگر بهنام میکاییل پاولویچ (Mikhail Pavlovitch) هم میبینیم که هرگاه کسی میخواهد از او بازجویی کند درحال خوردن چیزی است. تعداد زیادی از تبهکاران را هم میبینیم. همه آنها جنبههای دوستداشتنی هم دارند. هرکدام هم دلیل واقعی برای انتقام و کینهجویی دارند. در واقع، هیچیک از کاراکترهای این سریال بدونفکر به گروه بازیگران اضافه نشدهاند. هرکدام داستان بسیار جذابی دارد که خط داستانی این سریال را گیراتر میکند.
جنایتهای بزرگ و شهرهای کوچک جداییناپذیرند: نقد و بررسی سریال Broadchurch را بخوانید.
دست در دست هم برای عالی شدن
سبک نگارش فیلمنامه سریال براکو شگفتانگیز است. کارگردانی آن هم معرکه است. هر اپیزود از این سریال شما را بیشتر درگیر خود میکند. پایان نفسگیر هر اپیزود در شما این اشتیاق را به وجود میآورد که سریعا قسمت بعد را تماشا کنید. دامهای بالقوه که سر راه قهرمانان داستان قرار میگیرند، نفس شما را در هر ثانیه از این سریال بند میآورد. این سریال اصلا قابل پیشبینی نیست. شما نمیدانید چه اتفاقی قرار است بیفتد. چهکسی قرار است به آنها خیانت کند؟ چگونه ممکن است آنها از مخمصهای که در آن گیر کردهاند نجات پیدا کنند؟
شخصیتپردازی این سریال هم دقیق و بهجا است. اجرای بازیگران میخکوبکننده است. حتی نقشهای کوچک و جزئی هم توسط بازیگران توانمند بهخوبی اجرا شده است. کاراکترهای مهم این سریال (خوبها، بدهاو حتی خاکستریها) مدام در وضعیتهای بحرانی و ناخوشایند قرار میگیرند. این نقشها توسط بازیگرهای بسیار توانمند و بزرگ اجرا شده که قطعا استحقاق این را دارند که برای بازیهای اینچنینی شناخته شوند. حالوهوای ابری پاریس، عملیاتهای خشن پلیسهای داستان، زبان فرانسوی با لحن تند و رکیک ، پاسگاه پلیس که بیشتر شبیه گاراژ ماشین یا کارخانه متروکه است همهوهمه به جذابتر شدن سریال کمک میکنند.
البته باور کردن بعضی از جنبههای این سریال هم سخت است. مثلا خشونت گانگسترها یا میزان ریسکپذیری ادی و همتیمیهایش را در نظر بگیرید که برای بهدست آوردن آنچه میخواهند خود را در خطر میاندازند. اما قدرت بازیگران در ایفای نقش، کیفیت فیلمنامه و موضوع جذاب سریال، این نقاط ضعف را بیاهمیت میکنند. مطمئن باشید سریال براکو از آندست سریالهاست که مشتاقانه تا انتها دنبالش میکنید.
اگر قصد دیدن این سریال را دارید به شما توصیه میکنیم که آن را فصل به فصل ببینید. زیرا ماجراهای یک فصل ادامه ماجراهای فصل قبلی آن است.
فصل اول؛ عبور از خط زرد
ادی، تئو، والتر و رکسان بعد از خودکشی یکی از همکارهایشان تصمیم میگیرند بیگناهی او را ثابت کنند. این ماموران قانون برای اثبات بیگناهی او حتی قانون را هم زیر پا میگذارند و از روش های غیر قانونی و خشنی استفاده می کنند. آنها در واقع پلیسهای خوبی هستند. اما سالهای طولانی مبارزه با تبهکاران روی روح و روانشان تاثیر گذاشته و گاهی آنها را به سمت انجام دادن کارهای چرک سوق داده است. دست روزگار باعث میشود که این پلیسها خطایی کنند و بعد در یک دور تسلسل برای پاک کردن و پوشاندن این خطا مجبور میشوند که کارهای غیرقانونی بیشتری انجام دهند. در این میان اداره بازرسی پلیس هم در پی آن است که آنها را گیر بیندازد. ضربآهنگ این فصل آنقدر سریع است که باید سعی کنید از اتفاقات مهیج سریال عقب نیفتید.
فصل دوم؛ خشنتر از قبل
خشونت و جذابیت این فصل به مراتب از فصل قبل بیشتر است. خیلیها معتقدند که فصل دوم در مقایسه با فصل اول خوشساختتر است. در پیش پرده فصل دوم یک وان پر از خون و جسدی که در یک حمام کشف شده را میبینیم. هیچکس نمیتواند این فصل را در حالیکه لم داده و یک فنجان اسپرسو مینوشد تماشا کند. زیرا طولی نمیکشدکه صحنههای درگیری با سلاحهای نیمهاتوماتیک که توسط دو طرف جنگ استفاده میشود ضربان قلب بیننده را به شدت بالا میبرد. انگار جنگ جهانی سوم در خیابانهای حومه شهر پاریس به راه افتاده است. حالا دلیل آن چیست؟ 400 کیلوگرم شمش طلا و قدرتی که به همراه دارد. قانعکننده بهنظر میرسد، مگر نه؟ بههرحال این اتفاقها باعث میشود که مافوقهای ادی موقعیت خود را در خطر ببینند. وقتی آنها به دشوار بودن پرونده و ناتوانی خود در حل آن پی میبرند تصمیم میگیرند پرونده را دست ادی و تیمش بسپارند. با وجود اینکه ادی، تئو، رکسان و والتر تنزل درجه گرفتهاند یا زندانی هستند یا از کار برکنار شدهاند آنها را به شغل قبلیشان برمیگردنند و دوباره استخدام میشوند.
از سریالهای جنایی خوشتان میآید؟ از سریالهای فرانسوی چهطور؟ پس نگاهی به سریال فرانسوی La Mante بیاندازید.
فصل سوم؛ خشونت به اوج میرسد
بینندگان این سریال معتقدند فصل 3 بهترین فصل براکو است. بازیگران جدیدی که در این فصل حضور دارند و فرهنگ جدیدی که به ما معرفی میشود این سریال را جذابتر از قبل میکند. این فصل به ما بهعنوان بیننده اجازه میدهد که با اعضای مافیای روسیه پشت یک میز بنشینیم. سبک نگارش فیلمنامه این فصل خارقالعاده است و بازیگران هم بهترین اجرای خود را ارائه دادهاند. بعد از متوسل شدن به اخاذی، قتل، آدمربایی و زورگیری، ادی و دارودستهاش در این فصل تصمیم میگیرند طبق قانون عمل کنند. این یک تغییر دلپذیر است.
پیشپرده فصل سوم با یک انفجار آغاز میشود و یکی اعضای مهم گروه آنها در اثر موج انفجار یک ماشین بمبگذاری شده به هوا پرتاب میشود. آنها بالاخره مورد هدف دشمن قدیمی خود قرار گرفتند. ادی و گروهش به مرگ تهدید میشوند و به فکر انتقام میافتند. خطر مرگ و خیانت هم که مثل همیشه در هر گوشه و کنار در کمین آنهاست. آنها در این فصل کاری میکنند که هرگز پیش از این انجام نداده بودند. آنها به پلیسهای واقعی تبدیل میشوند.
فصل چهارم؛ ریتم کند اما همچنان جذاب
در حالی که قرار بود سریال در 3 فصل به پایان برسد، اما سازندگان سریال اعلام کردند که داستان هنوز ناتمام است و تصمیم به ساخت فصل چهارم دارند. بنابراین 8 قسمت پایانی سریال در سال 2016 روی آنتن رفت.
در این فصل والتر دنبال انتقام گرفتن از یک مجرم کلهگنده به نام بابا اروج (Baba Aroudj) است. او قبلا فرزندانش را گروگان گرفته بود. والتر آنقدر از دست او عصبانی است که قصد کشتن او را دارد. اما ادی به او یادآوری میکند که آنها پلیس هستند نه آتشبه اختیار. آنها نباید فراموش کنند که اگر بابا اروج را بکشند ترکها به فکر انتقام میافتند و در نهایت یک جنگ مافیایی در خیابانهای مارسِی بهوجود میآید.
با ادامه یافتن سریال متوجه میشویم که این فصل بهخوبی فصلهای یک تا سه نیست و خط داستانی آن با قبلیها تطابقی ندارد. این فصل بلافاصله از یک تبهکار سراغ تبهکار دیگر میرود. بهنظر میرسد که کمی هم از سرعت سریال کم شده است. اما در این فصل هم مانند فصلهای قبل با یک داستان جمعوجور و خطی مواجه هستیم. پلیسهایی را میبینیم که شیوه غیر اصولی و خشنی را برای رسیدن به هدفشان دنبال میکنند و باز هم تنها چیزی که عایدشان میشود اضافه کردن یه بدبختی دیگر به بدبختیهایشان است.
سخن پایانی
درست است که براکو شباهتهایی به سریالهای 24 و جانپناه دارد اما بهمراتب از آنها خشنتر است. دنیای این سریال بسیار وحشیانهتر از سریالهایی است که در آنها پلیسهای شیکوپیک با یونیفورمهای تمیزشان دنبال مجرمان هستند. در حقیقت این سریال خشونت را به اوج رسانده است. در براکو فیلمنامهای درخشان و متفکرانه، اجرای بینظیر و موضوعی مرتبط با فرهنگ مدرن میبینیم. دیگر از یک سریال پلیسی-جنایی چه میخواهید؟ در کنار همه اینها حالوهوای سرد و افسردهکننده و داستانی رئال بههمراه با خشونتی فراتر از محدودیتهای سریال هاي پليسی از دلایلیاند که وادارمان میکنند بگوییم براکو مقابل رقیبان آمریکایی حرفی برای گفتن دارد. درست است خیلیها معتقند فصل چهار این سریال کمی افت کرده اما با وجود همه اینها باز هم به شما پیشنهاد میکنیم که این سریال را ببینید. بههرحال اگر سریالی به فصل 4 برسد و هنوز هم بتوان آن را دید این یعنی آن سریال پیشرفت خوبی داشته است.
منبع: The Guardian – DVD Fever – Telegraph – Good Film Guide