بازی ویدئویی ماکت (Maquetee) اثری بسیار جذاب است. در قدم اول اسم بازی شاید کمی عجیب بهنظر برسد. منظور از ماکت چیست؟ اصلا چرا ماکت؟ اسم بازی ارتباط بسیار زیادی با مفهومش دارد. بازی یکجور پازل است. داستان بازی تقریبا آخرالزمانیست. شخصیت اول Maquetee تنها بازمانده نسل بشر است. انگار سرنوشت بشریت در دستان شماست. شما باید با تصمیمات درست از نابودی بشریت جلوگیری کنید. تصمیمات شما مثل انتخاب کردن و قرار دادن قطعات پازل است. ابعاد فیزیکی شخصیت اول بازی کوچک شده. او در دنیای ماکتها زندگی میکند. شما باید با انتخاب ماکتها و تکمیل آنها راه نجاتی بیابید. مثلا یک قلعه درست کنید تا از خودتان محافظت کنید. یک پل درست کنید تا از رودخانه عبور کنید. دقت کنید که هر حرکت تاثیر بسیار زیادی بر بقا خواهد داشت. درست است که ابعاد بازیکن کوچک است ولی تمامی حرکات در دنیای واقعی اتفاق میافتد. مثلا اگر یکی از قطعات کوچک پل را اشتباه جایگذاری کنید، در واقعیت پل عظیمی نابود میشود.
تکرار بیپایان
ماکت را کمپانی توسعهدهنده Graceful Decay تولید کرده. بازی قالبی برگشتپذیر دارد. یعنی الگوی بازی روی دور تکرار است. الگویی که تا بینهایت تکرار میشود. روند بازی مثل دانههای برف است. هر بار که برف میبارد، پس از مدتی بخار و به ابر تبدیل میشود. این ابرها در زمستان باعث بارش مجدد برف میشود. الگویی که قرنهاست در جامعه بشری تکرار میشود. ساختاری منظم که در جهانی واحد بارها و بارها تکرار میشود. تکرار اصولا خستهکنندهست. ولی آیا تابهحال از برف خسته شدهاید؟ مطمئنا خیر. بازی به اندازه بارش برف جذاب است. هرگز از این تکرار خسته نمیشوید. این نکته بسیار قابل توجه است. نباید بهسادگی از آن عبور کرد. اول مرغ بوده یا تخم مرغ؟ سوال بیجوابیست. این بازی هم همینطور است. همهچیز در حال تکرار است و نمیتوانید نقطه شروعی برای اتفاقات پیدا کنید. سبک بازی پیچیده و سخت است. چیزی شبیه سریال آلمانی Dark است. طراحان بازی، محیطهای ساده و روزمره را به پازلهای پیچیدهای تبدیل کردهاند. پازلی که حل میشود ولی تمام نه.
نقش روابط عاطفی در ماکت
داستان ماکت در مورد رابطه بین راوی بازی مایکل (Michael) و شریکش کنزی (Kenzie) است. از آغاز تا لحظه پایانی رابطهشان مورد بررسی قرار میگیرد. خاطرات بهصورت انتزاعی هستند. درواقع بهجای بازخوانی مجدد روابط آنها، شما خاطرات آنها را بازی میکنید. تصورات عجیب و غریب آنها از قلعهها، کافهها و خانههای رویایشان را میبینید. رویاهایی که زمانی داشتند و الان نابود شده.
دلتان برای بازیهای قدیمی تنگ شده؟ نقد و بررسی بازی Loop Hero را از دست ندهید.
موسیقی متن
Maquette موسیقی متن فوق العادهای دارد. موزیک و صداگذاری بازی توسط هنرمندان حرفهای مستقر در سانفرانسیسکو مانند جی سام (Jay Som) و مردیت ادگار (Meredith Edgar) اجرا شده. بهجرات میتوان گفت که بازی بدون موسیقی ناقص است. جذابیت بازی مدیون موسیقی آن است. این بازی بدون موسیقیاش مثل پیتزای بدون سس، خوشمزه هست ولی عالی نیست. معماها با موسیقی رنگ و لعاب پیدا میکنند. فیلم میان ستارهای (Interstelar) را دیدید؟ پس حتما متوجه اهمیت موسیقی هانس زیمر در فیلم شدید. همین رابطه را بین موسیقی و بازی ماکت هم میبینیم.
در کنار موسیقی باید به گرافیک استثنائی و جلوههای بصری فوقالعاده بازی هم اشاره کنیم. در طول بازی تصاویری بسیار زیبا و دلنشینی میبینید. گروه سازنده بازی با دقت و وسواس خاصی بازی را طراحی کرده.
تفاوت دنیای ماکت و دنیای واقعی
شکل و شمایل کلی بازی بیشباهت به جهان واقعی نیست. ساختمان اصلی بازی نقطه مرکزی جهان است. اگر دنیا را دایره فرض کنیم، ماکت مرکز آن است. سه بازه زمانی و سه جهان مختلف در انتظار شماست. این بازی مملو از معماست. معماهایی که باید حل شوند. مایکل گیج و سردرگم است. او میخوهد تمامی خاطرات و روابطش را به یاد بیاورد. معماها را حل کنید و مایکل را نجات دهید.
پازلها در Maquette در مقایسه با جهان واقعی مقیاس متفاوتی دارند. بهعنوان مثال اگر بتوانید در دنیای واقعی با یک کلید درب قصری را باز کنید، در دنیای مایکل آن کلید بهحدی بزرگ است که میتواند کل قصر را با خاک یکسان کند. مثل اینکه زلزله رخ داده باشد.
سیر تکاملی
پازلهای آغاز بازی نسبتاً ساده هستند. این پازلها قوانین ابتدایی جهان بازی را تعریف میکنند. شکافی در یک پل وجود دارد. هیچ راهی برای عبور از پل وجود ندارد. اما یک کلید که قبلاً روی زمین پیدا شده راه حل ماجراست. هنگامی که کلید کوچک در ماکت کوچکتر جهان گم میشود اتفاق بدی خواهد افتاد. این کلید کوچک، نقش بسیار مهمی در جهان بزرگ واقعی که شما در آن زندگی میکنید، دارد. این کلید همان شکاف پل است. با یافتن کلید میتوانید از پل عبور کنید. گستره معماها از بسیار آسان تا سخت متغیر است. اما هرگز احساس پوچی یا ناامیدی نخواهید کرد. معماها آنقدر سخت نیستند که از حل آنها ناامید شوید. ترفندهای شیطانی در کار نیست. خبری از سر و راز مخفی نیست. شما فقط به دید و نگرش مناسب نیاز دارید. باید دقت بسیار بالایی داشته باشید. جزئیات کوچک میتوانند سرنوشت بازی را تغییر دهند.
دیگر بازیهایی که تم آخرالزمانی دارند: نقد و بررسی بازی Valheim و نقد و بررسی بازی OUTRIDERS
نگرشتان به بازی را تغییر دهید
پرسپکتیو یا همان نگرش نهتنها در حل معماها بلکه در درک و هضم مسائل هم بسیار مهم است. گاهی اوقات از نظر منطقی روند بازی قابل درک نیست. با نگرشی درست تمام مشکلاتتان حل میشود. یکی از نقاط ضعف بازی رابطه عاشقانه و کسلکننده مایکل و نامزدش است. رابطه این زوج مثل تمامی روابط زناشویی فراز و نشیبهایی دارد. گاهی خوب و گاهی بد هستند. ولی پیوند آنها تاثیر زیادی روی روند معماها ندارد. انگار که سازنده بازی فقط خواسته رنگ و لعاب رومانتیکی ایجاد کند. در ماکت شما در نقش مایکل هستید. پسرکی جوان و خودشیفته که خودش را مرکز دنیا تصور میکند.
در بازی روند رشد و تکامل مایکل را میبینیم. میبینیم که جوانی خام به مردی پخته و عاقل تبدیل میشود. ترکهایی کوچک منجر به فجایعی عظیم میشوند. زندگی بیعشق غیرقابلتحمل است. اگرچه در پاراگراف قبلی به بیفایده بودن رابطه مایکل اشاره کردیم ولی باید اعتراف کنیم که فقط بهلطف عشق مایکل و نامزدش میتوانیم سختیهای جهان ماکتی را تحمل کنیم.
دژاوو
رابطه مایکل را همه ما قبلا تجربه کردیم. روابطی که اولش فکر میکردیم پایدار است. هیچوقت خودمان را بیرون از این روابط تصور نمیکردیم. ولی روزی بهپایان رسیدند. در واقع وزن عاطفی ماکت بر اثر حس همذاتپنداری ایجاد میشود. شما با انجام بازی نوعی حس نوستالژی را تجربه میکنید. ولی الان که روابطتان تمام شده چه حسی دارید. اکنون پس از گذشت ماهها یا حتی سالها آن روابط فقط مثل لکهای در زندگیتان هستند. لکههایی دردآور که شما را به فکر فرو میبرند. انگار که سازنده عمدا و برای یادآوری، این رابطه را در بازی قرار داده. رابطه مایکل و پیچ و خمهایش سیلیهای محکمی بر افکارتان میزند.
ریشه مشکلات و ترسها در داستان بازی
گاهی اوقات مایکل لحظات پرخطری را تجربه میکند. در این لحظات شما هم دچار استرس میشوید. گاهی اوقات او برای زندگیاش میجنگد. این لحظات پراسترس تضاد و نابرابری در جهان را بهتصویر میکشند. خطراتی که بعضی وقتها توسط خود مایکل ساخته میشود.
روابط عاطفی آنها به دلایل ظاهراً کوچک متلاشی میشود. ولی اگر نگاهی عمیق به ژرفای رابطه آنها بیندازید متوجه میشوید که مساله بسیار مهمتر است. گیاهی که چند سانتی متر از خاک بیرون زده، چندین متر زیر زمین ریشه دارد. هر زخمی سطحی، عمق استخوان را به درد میآورد. مشکلات زناشویی هم ریشه در عمق مسائل افراد دارند.
یک بازی ویدیویی با محوریت احساسات عاشقانه
دیدن حس عاشقانه به عنوان قلب تپنده یک بازی ویدیویی حس جدید و تازهایست. حسی که بهطرز جدیدی بهتصویر کشیده شده و تکراری نیست. بازی به تاثیر اتفاقات کوچک بر عمق روابط عاطفی تاکید دارد. شاید بتوان از این طریق گیمرها را تحت تاثیر قرار داد. شاید ماکت را بتوان کلاسی برای روابط بهتر در دنیای بازیهای ویدئویی دانست. رابطه عاطفی در ماکت بهعنوان یک مساله کلی مورد بررسی قرار میگیرد. نتیجهگیریها برخلاف روند بازیست. بررسی مسائل سطحیست. اما نتایج عمیق و کاربردی هستند. ثانیهها در زندگی انسان تاثیرگذارند. اگر جراح قلب فقط چند ثانیه تاخیر کند بیمارش خواهد مرد. بازی میخواهد همین موارد را نشان دهد.
دنیای جادویی ماکت هرگز از بین نمی رود ولی روابط بین شخصیتها کمرنگتر میشود. جهان بازی همراه با این روند تغییر میکند. قوه تخیل شما محک میخورد. بازی هیچوقت تمام نمیشود. بلکه کمی تغییر میکند و دوباره تکرار میشود. قبلتر هم گفتیم که با سه زمان و سه دنیای متفاوت روبرو هستیم. این پیچیدگی رنگ و بوی اصلی بازیست. حتی مهیجترین لحظات هم تحت تاثیر این معناها قرار میگیرند. بازیکن از ابتدا میداند که رابطه هر چقدر هم که خوب و کامل به نظر برسد در نهایت پایان مییابد.
نگاه کلی
بازی ویدئویی Maquetee اثری جالب است. از این نوع بازیها کمتر دیدیم. یک بازی فکری در قالب ویدئویی ارائه شده. در طول بازی هوش هیجانی و پویایی ذهن شما مورد آزمایش قرار میگیرد. تکمیل پازلی مبهم در دنیایی پرخطر تنها وظیفه شماست. البته مسیر حل معماها تحت تاثیر فراز و نشیبهای روابط عاطفی قرار میگیرد. اگر دنبال این هستید که در کنار سرگرم شدن کمی هم تامل کنید از این بازی لذت میبرید.