ویکینقد – شما هیچگاه نمیتوانید پیشبینی کنید که چه زمانی آدام سندلر بالاخره دست از بازی در فیلمهای طنز آبکی میکشد و به سراغ بازی در فیلمی واقعا خوب میرود. اما وقتی او به سراغ بازی در فیلمهای خوب میرود، میتوانید مطمئن باشید که با هنرمندان شگفتانگیزی همکاری خواهد کرد. از نوآه بامبک گرفته تا پل توماس اندرسون، سندلر سابقه همکاری با کارگردانان بزرگ را دارد. اکنون نوبت جاش و بنی، برادران سفدی است که آدام سندلر را به عنوان شخصیت اصلی فیلمشان انتخاب کنند. کسانی که به آرامی دوره رشد خود را گذراندهاند و کمکم به سینمای بزرگتری رسیدهاند. این دو در دوران حرفهایشان فیلمهای کوچک ولی بسیار شیک و تاثیرگذاری در مورد افرادی ساختهاند که اکنون به عنوان “نیویورکیهای واقعی” شناخته میشوند. وقتی سندلر جدی میشود، او تجربی هم میشود. درست مانند فیلم قبلی برادران سفدی، “اوقات خوش”، که به رابرت پتینسون بهترین نقشی که تا امروز ایفا کرده است را تقدیم کرد، «جواهرات نتراشیده»، آدام سندلری را به ما نشان میدهد که تا کنون او را ندیده بودیم.
در حالی که بیشتر نقشهای جدی ستاره فیلم «بیلی مدیسون»، آدام سندلر، تا کنون در مورد مردهای بردبار و صبور بوده است، شخصیت او در جواهرات نتراشیده، هاوارد رتنر، یک مرد جواهرساز یهودی است که در مرکز شهر منهتن سکنی گزیده است. چیزی که او را به چالش میکشد، اعتیاد او به مسئله قمار است. اعتماد بهنفس بیش از حد او، سبب بدبختیاش است. عیب همیشگی او این است که بیش از اندازه به دیگران اعتماد میکند. او اطمینان دارد که بقیه سر قول و قرارشان میمانند. ولی در شغل جواهرسازی، چنین چیزی قابل قبول نیست. اطمینان به بخت و اقبال یا دیگران چیزی نیست که بتواند جاهای خالی او را برایش پر کند. هاوارد مردی است که از زندگی مستقل، ناامید شده است. او نیاز دارد که با دیگران تماس بگیرد و از آنها طلب لطف کند.
نقشآفرینی عظیم و پرسروصدای سندلر برای شخصیت هاوارد، در طبیعت سریع فرهنگ مبادله جواهرات شهر نیویورک، بینقص است. اما هاوارد شخصیت گمراهکنندهای است. به عنوان صحنههایی که خیلی زود و با یک چشم بر هم زدن از دست بیننده میروند، انسانیت و بعد شخصیتی عمیق هاوارد نیز برای بیننده تبیین میشود. این حقیقت که سندلر توانایی بازی در نقشی چنین عمیق و به این اندازه قدرتمند را دارد، به شخصیت هاوارد، روحی را میدمد که برای سبک پرهرج و مرج فیلم لازم است.

برادران سفدی نیز در القای این حس بسیار قدرتمند عمل کردهاند. آنها از کاتهای سریع، کلوزآپهای شدید، نورپردازی تیز، حجم زیادی از لامپهای نئون و موسیقی متنی با سینثسایزر استفاده کردهاند تا حالتی بیقرار و مضطربانه به فیلم بدهند. این موضوع تا زمانی که فیلم به هدفش میرسد، ادامه پیدا میکند. در فیلم یک حالت آشنای ناجور و کثیف را میبینیم که ما را به یاد دهه هفتادی که مارتین اسکورسیزی در فیلمهایش تصویر میکرد، میاندازد. مارتین اسکورسیزیای که نقش تهیهکننده اجرایی را برای «جواهرات نتراشیده» دارد. جواهرات نتراشیده فیلمی در مقیاس کوچک جنایی است که از نشاندادن واقعیتهای دردناک و تلخ، اصلا نمیترسد. اما این کار را با مقدار زیادی همدلی و احساسات انجام میدهد. باید بگوییم که چه از نظر بصری و چه از نظر ذاتی، با فیلمی بسیار پرخاشگر طرف هستیم. اما این بار کاراکترها را بازیگرانی بهتر از باقی فیلمهای برادران سفدی رهبری میکنند. بودجه بیشتر به این دو برادر اجازه داده است که پا را فراتر از قبل بگذارند و بدون لطمهزدن به خط مشی کلیشان و با کمی زیادهروی نسبت به فیلمهای قبلیشان، اثری درخور را بسازند که هیچ سینهفیلی نتواند در برابر آن مقاومت کند.
حتما بخوانید:
نقد فیلم مرد ایرلندی – درخشش اسطورههای سینما در بازگشت اسکورسیزی به ریشهها
داستان اصلی فیلم حول شخصیت هاوارد میچرخد که تلاش دارد یک جواهر بسیار بسیار با ارزش را که از یک معدنچی اتیوپیایی خریده بود و به یک ستاره بسکتبال، یعنی کوین گارنت قرض داده بود، پس بگیرد. احتمالا کوین گارنت مشهور را میشناسید. ستاره بسکتبالی که توانست 21 سال در NBA حضور داشته باشد و تقریبا تمام رکوردها را بشکند. او در جواهرات نتراشیده نقش خودش را ایفا میکند. اگرچه انتظار او را نخواهیم داشت، ولی نقشآفرینی قابل قبولی را از او شاهد هستیم. در فیلم کم کم مشخص میشود که هاوارد در چه جاهایی پول دارد و نتوانسته آنها را پس بگیرد. همچنین افراد زیادی وجود دارند که از او طلب هنگفتی دارند و هاوارد نتوانسته دینش را ادا کند. همین موضوع فیلم را به سمت داستانی تلخ و ناسالم از قولها و وعدههایی پیش میبرد که میدانیم به آنها عمل نخواهد شد. در کنار گارنت، باقی بازیگران پشتیبان نیز، قدرتمند ظاهر شدهاند. ایدینا منزل، که به زودی تبدیل به همسر سابق هاوارد میشود، و لاکیث استنفیلد، مرد واسطهای که بین گارنت و هاوارد ایستاده است. اریک بوگوسیان نیز نقش یکی از طلبکارانی را ایفا میکند که هاوارد به آنها بدهکار است اما پیوندی احساسی بین او هاوارد برقرار است.

دیدن فیلم با وجود نحوه روایت داستان عجیب و غریبش، کار بسیار سختی است. باید بدانید که در هر صحنه، شاهد ده گفتگوی متفاوت هستید که یکجا اتفاق میافتند. هرج و مرج محتوا و حالت فیلم، باعث میشود که اخت پیدا کردن با شخصیت هاوارد کمی طول بکشد و پرده اول و بخشهایی از پرده دوم فیلم از نظر احساسی بسیار ضعیف باشند و با صحنههایی عقیم طرف باشیم. اما درست در همان لحظات هم خیره شدن به نقشآفرینی مسحورکننده سندلر و المانهای مختلفی که برادران سفدی تلاش کردهاند با آنها فیلمی کالتگونه بسازند، بسیار لذتبخش است. مهمتر از همه، وقتی که به پرده سوم دیوانهوار فیلم میرسیم، تنشها اوج میگیرند و کاراکترها طوری رفتار میکنند که دیگر نمیتوانند آنها را جبران کنند. در این لحظه است که واقعا به هاوارد اهمیت خواهیم داد.
پایان فیلم، مانند یک مشت است که بر صورت احساسات بیننده فرود میآید. اما کاملا رضایتبخش است و در خدمت شخصیتها اتفاق میافتد. فیلم «جواهرات نتراشیده» داستانی در مورد این است که شما نمیتوانید خوششانسی را با مصلحت عوض کنید. درسی که همه کاراکترها یاد نمیگیرند و به خاطرش مجازات خواهند شد. اما درست مانند یک سنگ گرانبهای نادر، فیلمهایی که تجربیاتی واقعگرایانه و احساسات واقعی را نشان میدهند، کمیاب شدهاند. برادران سفدی یک فیلم سفت و سخت دیگر ساختهاند اما این بار یک الماس در مرکز آن پنهان شده است.
بیشتر بخوانید:
نقد فیلم جوکر – گاتهام، دیوانهتر از همیشه
نقد فیلم هریت: فراری شجاعانه از دنیای بردهداری
نتیجه گیری
برادران سفدی در ساخت فیلمهای واقعگرایانهای که شدت واقعیت در آنها بسیار ناراحتکننده است، موفق ظاهر شدهاند. جواهرات نتراشیده فیلمی در مورد زندگی روزمره نیویورکیها با اتفاقات پر نقص زندگیشان است. اما این بار، این دو برادر، به آدام سندلر فرصت دادهاند که نشان بدهد با همکاریهای درست و موفق، چقدر میتواند بدرخشد. نتیجه کار همانقدر که تاثیرگذار است، شیک و درخشان نیز است.