روایت چهار دزد تازهکار که بعد از دزدی از یک کازینو، متوجه میشوند قاتلی بیرحم دنبالشان است. شاید کل فیلم در همین یک جمله خلاصه شود. اما میتواند فضای دلهرهآور جدیدترین اثر یون سونگ-هیون (Yoon Sung-hyun) را تعریف کند؟ این فیلم که زمان شکار (Time To Hunt) نام دارد، در آوریل 2020 برای اولین بار از نتفلیکس پخش شد. داستاناش روایتیست از فضای خشن و کابوسوار کره جنوبی. جاییکه چهار جوان که دوستهای هم هستند تصمیم میگیرند دست به دزدی بزنند. ولی اوضاع آنطور که پیشبینی کرده بودند، جلو نمیرود. زمان شکار اولین فیلم کرهایست که توانسته در جشنواره بینالمللی فیلم برلین شرکت کند و اکران شود. در ادامه با ما همراه باشید تا نگاهی کوتاه به این فیلم داشته باشیم.
به دستهبندی نقد و بررسی فیلم بروید و با سینمای جهان بیشتر آشنا شوید.
پیش به سوی زندگی بهتر
جون سئوک (Jun-seok) که بعد از گذراندن سه سال زندان، به تازگی آزاد شده است. بعد از آزادیاش سراغ جانگ هو (Jang-ho) و کیهون (Ki-hoon) میرود که دوستان صمیمیاش هستند. آنها هم بهگرمی از دوستشان استقبال میکنند. اما مهمتر از آن شرح وقایعیست که در دوران زندان او اتفاق افتاده. کشور دچار ورشکستگی مالی شده، وون کره دیگر ارزشی ندارد و حالا فقط معاملات با دلار آمریکا انجام میشوند. این سه دوست هم اوضاع مالی خوبی ندارند و بعد از شرح وقایع برای جون سئوک، تصمیم میگیرند تکانی به وضعیتشان بدهند. درنهایت به این نتیجه میرسند که تنها راهشان برای رسیدن به سواحل آفتابی هاوایی، دزدی از یک کازینو یا بانک است.
به سینمای خاور دور علاقه دارید؟ نقد و بررسی فیلم سینمایی Shoplifters را هم بخوانید.
وقت عمل کردن است!
بالاخره این سه نفر هدفشان را انتخاب میکنند؛ یک کازینو غیرقانونی که مبلغ زیادی دلار در آنجا پنهان شده است. این سه دوست، سانگ سو (Sang-soo) را که در حال حاضر در آن کازینو کار میکند هم اجیر میکنند. کار جور کردن اسلحهها را هم بونگ سیک (Bong-sik)، یکی از همبندان جون سئوک انجام میدهد. گرچه کار خیلی تمیز و درست جلو نمیرود. اما در نهایت سرقت با موفقیت انجام میشود. علاوه بر دلارها، آنها به اطلاعات زیادی مثل فیلمهای دوربین مداربسته هم دست پیدا میکنند که حاوی معاملات صاحب کازینو با مجرمان مختلف است. سانگ سو برای اینکه خودش را از مظن اتهام دور نگه دارد، همچنان برای کار در کازینو میماند. بقیه گروه هم در خانه پدر و مادر کی هون پنهان میشوند.
اولین صحنه اکشن زمانی رخ میدهد که این چهار نفر وارد کازینو میشوند و به همه دستور میدهند تا روی زمین بخوابند. این سکانس با همراهی موسیقی پرسروصدا و فیلمبرداری خوب، درستوحسابی از آب درآمده است. گرچه آنها بیشتر شبیه بچههایی هستند که میخواهند به شکلاتفروشی دستبرد بزنند. این سه نفر نه تنها زمان رسیدن نیروی پشتیبانی را به درستی تخمین نزدهاند، بلکه همین آماتور بودنشان داشت باعث میشد تا همهچیز خراب شود. چهرههای ترسیدهشان با آن نفس های حبس شده در سینه، عدم آشنایی و بلد نبود کار با اسلحه، همهوهمه باعث شده تا این سکانس کاملا هیجانانگیز باشد. در نهایت هم که به شکل معجزهواری از این مخمصه خلاص میشوند و شروع به جشن گرفتن میکنند، بی آنکه بدانند تازه همهچیز تازه شروع شده است.
ولی افتاد مشکلها…
علیرغم اینکه جون سئوک سالها در زندان به سر میبرده، آنقدر سادهلوح است که با سانگسو تماس میگیرد و به این نکته توجه نمیکند که او برای رد گمکنی، همچنان در کازینو کار میکند. همین باعث میشود که دشمن قسمخوردهاش، هان (Han) رد آنها را پیدا کند. او یکی از همان مجرمانیست که قبلا فیلمش را در حال مذاکره با صاحب کازینو دیده بودیم. هان تعقیب و گریز را از ساختمانی متروکه، جاییکه یکی از این سه نفر مجروح میشود، تا پارکینگ بیمارستانی که آن سهنفر به آنجا فرار میکنند، ادامه میدهد. در درگیری نهایی، جون سئوک از شدت ناامیدی و خشم به جنگجویی تمامعیار تبدیل شده است و بدن تماشاگران را به لرزه درمیآورد. جون سئوک و جانگ هو، بهشدت همدردی بیننده را برمیانگیزند. هردوی آنها بچههای بیسرپرستی هستند که بهشدت هوای همدیگر را دارند و از برادر به هم نزدیکتر هستند.
نگاهی به ساختار فیلم
گرچه زمان شکار در ابتدا روند کندی دارد، اما از زمانی که نقشه آنها شروع میشود، سرعت فیلم بهخوبی بالا میرود. این سه دوست، نمیتوانند به عواقب کارشان فکر کنند و نمیدانند با سرقت از این کازینو چه بلایی به سرشان خواهد آمد. غنیمتی که به دست آوردهاند به دردسرش نمیارزید! اما دیگر برای درک این مسئله دیر شده است. در نهایت بهجای لذت بردن از غنیمتشان، مجبور میشوند برای حفظ جانشان فرار کنند.
انتخاب لوکیشن و حالوهوای فیلم، کیفیت بالایی به آن میبخشد. کارگردان فیلم، یون، انرژی زیادی برای نشاندادن دوستی بین این چند نفر خرج میکند و بهدرستی معلوم نیست برای چه این چندنفر را به عنوان پروتاگونیست فیلمش انتخاب کردهاست. تقریبا همه آنها خودخواه و بیپروا هستند، بیشتر شبیه یک گروه پسر دبیرستانیاند تا یک باند جنایتکار. بهترین کاراکتر فیلم یعنی هان هم خیلی دیر وارد فیلم میشود. وظیفه او این است که بفهمد چهکسانی از کازینو سرقت کردهاند تا آنها را سرجایشان بنشاند. صحنههایی از هان که در حال تعقیب این سهنفر در خیابانهای خالی است و یا زمانیکه در سکوت از سیگار فیلترقرمزش لذت میبرد، ما را به شدت یاد کلینت ایستوود (Clint Eastwood) در فیلمهای سرجیو لئونه (Sergio Leone) میاندازد.
فیلم رگههایی هم از سری فیلمهای جیمز باند و 007 دارد. مخصوصا این دیالوگ: “وقتی او هدفی داشته باشد، بدون شک او را میکشد.” شاید کارگردان با این کار میخواسته ادای احترامی به همه این افراد داشته باشد. هرچه باشد، یون بهخوبی بلد است چهطور یک روایت را به فیلمی جذاب تبدیل کند.
دزدی، اما اینبار از نوع ادبی: نگاهی اجمالی به فیلم Can You Ever Forgive Me
حرف آخر
اگر داستان زندگی جون سئوک و دوستانش واقعیت داشت، آنها یک روز هم دوام نمیآوردند. اما زمان شکار، سفری است که یون بهخوبی آن را مهندسی کرده و با پیچوتابهای فراوان، راه فرار را برای آنها باز گذاشته است. در طول این مسیر، با نورپردازیهای خیره کننده، هیجان خاصی به محیط فیلم اضافه شده است. اکثر صحنهها مثل بیمارستان، پارکینگ، آسانسور بیمارستان و غیره، حالت آخرالزمانی خاصی پیدا کردهاند. در یک لحظه، هان اسلحهاش را روی پیشانی جون سئوک میگذارد و بهجای اینکه ماشه را بکشد، برتریاش را به رخ دشمناش میکشد. چون ترساندن جون سئوک برایش سرگرم کنندهتر از کشتنش است. در نهایت فیلم با پایانی باز تمام میشود و حالا، نوبت ماست که مشخص کنیم سرنوشت هان و بازماندگان این ماجرا چه میشود.
منبع: Variety – Hollywood Reporter