مروری بر فیلم سینمایی The Mule؛ سرزنده در 100 سالگی + تریلر

0
8
فیلم سینمایی قاطر - کلینت ایستوود 2018

اهل آثار وسترن هستید؟ تا حالا اسم کلینت ایستوود (Clint Eastwood) به گوشتان خورده؟ تا امروز سه‌گانه بی‌نظیر خوب، بد، زشت (The Good, The bad, The ugly)، یک مشت دلار (A Fistful Of Dollars) و به‌خاطر چند دلار بیشتر (For A Few More Dollars) را تماشا کرده‌اید؟ اگر سخت‌کوشی و پشتکار در المپیک مدال داشت، کسی شایسته‌تر از کلینت ایستوود برای آن مدال نبود. مردی که در آستانه 90 سالگی هم خسته نیست و اصرار دارد فیلم بسازد. البته عده‌ای معتقد هستند معجون سلامتی ایستوود همین فیلم‌هایش است و او فقط به‌فکر فیلم ساختن است و به کیفیت آثارش اهمیتی نمی‌دهد.

سری به دسته‌بندی نقد و بررسی فیلم بزنید و درباره بهترین فیلم‌های سال‌های اخیر بخوانید.

جدیدترین اثر، یادآور روزهای خوب

فیلم سینمایی The Mule در لغت به معنی قاطر و با توجه به محتوای فیلم قاچاقچی ترجمه شده است. اما کلمه قاچاقچی اصلا واژه مناسبی برای توصیف این اثر نیست. در اولین قدم ایستوود اسم مناسبی برای فیلمش انتخاب کرده است. او حقیقتا یک قاطر است نه یک قاچاقچی. داستان جدیدترین اثر ایستوود که در سال 2018 اکران شد درباره مرد سالخورده‌ای به‌نام ارل استون (Earl Stone) با بازی خود ایستوود است. او وضع اقتصادی بسیار بدی دارد و از خانواده‌اش دور افتاده. حالا استون مجبور می‌شود تا به عضویت به گروه قاچاق مواد مخدر در بیاید. او به‌عنوان پیک فعالیت می‌کند و بسته‌های مواد مخدر و پول‌ها را برای این گروه خطرناک جابه‌جا می‌کند. اما پولی که از راه مواد به‌دست می‌آید حکم یک باتلاق بزرگ را برای او دارد و نهایتا هم او را درون خودش می‌کشد. البته این فیلم خیلی یادآور روزهای خوب ایستوود نیست. مثلا این فیلم با نامه‌هایی از ایوجیما (Letters From Iwo Jima) که در سال 2006 اکران شد اصلا قابل مقایسه نیست.

تو با شغلت شناخته می‌شوی

آیا تو یک هنرمندی؟ پس تو قطعا یک فرد نازک‌نارنجی با سبک پوشش عجیب هستی. آیا نظامی هستی؟ پس قطعا شخصیتی خشن و جدی داری. آیا معلمی؟ پس قطعا …. این پس قطعاها همیشه در ذهن همه ما درست بعد از شنیدن شغل افراد شکل می‌گیرد. ما افراد را با شغلشان قضاوت می‌کنیم. ایستوود سعی دارد اوضاع اقتصادی آمریکا را نقد کند و در کنارش مفهوم تو با شغلت قضاوت می‌شوی را هم توصیف کند. او این فیلم را براساس مقاله‌ای در روزنامه نیویورک تایمز (New York Times)  ساخته. مقاله در مورد پیک 90 ساله یکی از مخوف‌ترین کارتل‌های مواد مخدر بود. در این فیلم تاثیر پول و شرایط اقتصادی بر زندگی افراد را می‌بینیم. بی‌پولی با ارل استون کاری می‌کند که او حتی دیگر خودش را هم نمی‌شناسد.

پیرمرد پرحاشیه

ایستوود نماد مبارزه‌ست. او راضی به بازنشستگی نمی‌شود. او مرد پولدار و مغروری‌ست که می‌خواهد با فیلم‌هایش شناخته شود. شاید این فیلم به‌نوعی یک عذرخواهی هم است. ایستوود کمتر نقش پدری را برای فرزندانش ایفا کرده. او در دومین فیلم اتوبیوگرافی خودش برای اولین بار از دخترش آلیسون ایستوود (Alison Eastwood) دعوت کرده تا در نقش آیریس (Iris) بازی کند.

حتی شخصیت ارل هم شباهت زیادی به خود ایستوود دارد. پیردمرد بی‌اعصابی که قبلا در ارتش آمریکا خدمت کرده و یک کهنه‌سرباز است. او حالا به باغبانی روی آورده و به گل‌هایش بیشتر از هر چیزی در این کره خاکی اهمیت می‌دهد. او بسیار کله‌شق است و حتی به عروسی دخترش هم نمی‌رود. رابطه کم‌رنگی با همسر سابقش یعنی ماری استون (Mary Stone) با بازی دایانا وست (Dianne Wiest) دارد. فیلم از تقریبا 75 سالگی مرد شروع می‌شود و بعد از مشخص شدن داستان حدود 12 سال جلوتر می‌رود. او پیرمردی ورشکسته شده که هیچ چیزی ندارد. فقط برای او یک وانت باقی مانده. در همین‌جا اهمیت پول نمایش داده می‌شود. ارل سعی می‌کند با به‌دست آوردن پول و خرید اسباب‌بازی‌های گران‌قیمت توجه و محبت نوه خودش را جلب کند.

فیلم سینمایی قاطر

شیا لباف هم برای این فیلم از زندگی واقعی خودش الهام گرفته: نقد و بررسی فیلم سینمایی Honey Boy

بریکینگ بد

از یک جایی به بعد فیلم شکل و شمایلی شبیه سریال بریکینگ بد (Breaking Bad) به خودش می‌گیرد. آن‌جا یک معلم کله‌شق تسلیم نمی‌شد و از طریق مواد مخدر پول در‌می‌آورد. این‌جا هم پیرمرد باغبانی تسلیم نمی‌شود. پیرمردی که مبتدی‌ست. همین مبتدی و غیرحرفه‌ای بودن ارل صحنه‌های طنز و جالبی را شکل می‌دهد. صحنه‌های تیراندازی اصولا می‌توانند جذابیت‌های هر فیلمی را بالا ببرند. اما استفاده از این نوع صحنه‌ها کاملا به سلیقه کارگردان بستگی دارد و خب همه می‌دانیم که ایستوود عاشق این مدل سکانس‌هاست.

او در مورد مشکلات مالی با چند نفر صحبت می‌کند. همان داستان آشنای همیشگی دوباره تکرار می‌شود. یک کلیشه بسیار خاص در سینمای آمریکا وجود دارد. صحت این سناریو اصلا مشخص نیست ولی تا حدودی ریشه‌های نژادپرستانه دارد. همیشه کارتل‌های مواد مخدر اصالتی لاتین دارند. یعنی از کشورهایی مثل مکزیک، کوبا، کلمبیا و این مدل مناطق هستند. در یک مهمانی مردی لاتین به ارل استون نزدیک می‌شود. او به ارل می‌گوید که مردی را می‌شناسد که می‌تواند برای یک پیردمرد با وانتی قدیمی کار راحتی جور کند. در سکانس بعدی ارل وارد یکی از گاراژهای ال پاسو (El Paso) می‌شود. به‌محض ورود تعدادی مرد مسلح به استقبال او می‌آیند. آن‌ها صندوق وانت را با مواد مخدر پر می‌کنند و به ارل یک تلفن برای هماهنگی می‌دهند. این‌جا یک شوخی نخ‌نماشده دیده می‌شود. همان شوخی معروف با پیردمردها و پیرزن‌ها سر آشنا نبودن با اینترنت این‌جا هم تکرار می‌شود.

فیلم‌نامه، قلب تپنده هر فیلمی

اگرچه این فیلم اولین همکاری مشترک ایستوود با نیک شنک (Nick Schenk) نیست اما فیلم‌نامه اثر خیلی مسیری خوبی ندارد. کار درست از‌ آب درنیامده است. یک سری تناقض در فیلم دیده می‌شود و خیلی هم به دل مخاطب نمی‌نشیند. مثلا ایستوود کلا خیلی جدی و عبوس است. شوخی‌هایی هم که سعی می‌کند با دیگران انجام دهد اصلا به دل مخاطب نمی‌نشیند. چون با سبک بازی او سازگاری ندارد. فیلم‌نامه آن‌قدر قوی نیست که به بازیگری مثل بردلی کوپر اجازه عرض‌اندام دهد. در همکاری قبلی بردلی کوپر (Bradley Cooper) با ایستوود آن‌ها فیلم جذاب تک‌تیرانداز آمریکایی (American Sniper) را تولید کردند و اتفاقا آن‌جا ایستوود بازی خوبی از کوپر گرفته بود. چند سال بعدتر هم کوپر فیلم سینمایی ستاره‌ای متولد شده (A Star Is Born) را کارگردانی و بازی کرد و حقیقتا بازی او بسیار چشم‌نواز بود. اما این‌جا او در نقش یک مامور مبارزه با مواد مخدر (DEA) بازی می‌کند. نقش او خیلی تکراری و زمخت است. صرفا داستان مشمئزکننده پیرمرد مغروری را می‌بینیم که در چنگال نظام سرمایه‌داری گرفتار شده و به دام کارتل مواد افتاده است. عملا توانایی و استعداد بازیگرها قربانی فیلم‌نامه ضعیف نیک شنک شده است.

رابین هود وارد می‌شود

نیک شنک از دو زاویه نقش ارل استون را گسترش داده است. در وجه اول او سعی کرده مردی را به‌تصویر بکشد که به کار اعتیاد دارد و نمی‌تواند استراحت کند. جنبه علاقه زیاد ارل به گل‌هایش هم از همین زاویه دیده می‌شود. از سمتی دیگری شنک سعی کرده یک جنبه انسان‌دوستانه یا رابین هودی به نقش ارل استون بدهد. ارل پول کثیفی که از راه مواد مخدر به‌دست می‌آورد و به خون هزاران نفر آلوده‌ست را به محله خودش می‌آورد. او این پول را در راستای اهدف انسانی مثل تعمیر خانه افراد سالخورده و زیباسازی محله استفاده می‌کند. او سعی می‌کند ضعف‌های دولت در گسترش محلات را با پول مواد مخدر پوشش دهد. کم‌کم او به پول بیشتر نیاز پیدا می‌کند. ارل تلاش می‌کند تا به راننده اول کارتل و نفر اول باربری تبدیل شود تا پول بیشتری به‌دست بیاورد.

بررسی فیلم سینمایی قاطر

بار روی دوش یک نفر

بخشی از شخصیت ایستوود در دنیای واقعی در نقش ارل استون حلول کرده. کلینت ایستوود علاقه بسیار زیادی دارد که نقش خانواده را به‌صورت کارتونی تصویر کند. این یکی از ضعف‌های اساسی این فیلم است. وقتی خانواده می‌توانند به بطن اصلی فیلم نزدیک شوند او از این کار صرف‌نظر می‌کند. اگر مثلا خانواده‌ای نزدیک ارل بود و او برای رفاه خانواده دست به قاچاق می‌زد اتفاقات فیلم خیلی موجه‌تر می‌شدند. مثل کاری که والتر وایت برای درمان سرطانش در سریال بریکینگ بد می‌کرد. اما ایستوود میلی ندارد که خانواده به او نزدیک شود. او این مورد را قبلا در فیلم عزیز میلیون دلاری (Million Dollar Baby) هم به‌تصویر کشیده است. ایستوود در آن فیلم همیشه سرگرم بوکسورهایش بود و ما فقط یک سایه پنهان از خانواده او را می‌دیدیم.

به‌طور کلی ایستوود با این روش حذف خانواده امکان ایجاد فضاهای احساسی و عمیق عاطفی را از خودش گرفته. اما نکته‌ای که نباید از آن بگذریم بازی درخشان ایستوود است. او خودش را کارگردانی کرده. در این مواقع کمتر پیش می‌آید که بازیگر موفق باشد. درست است که به وجه کارگردانی ایستوود لطمه وارد شده اما بازی و اجرای او در نقش پیرمرد که گرفتار گناه و عذاب‌وجدان است واقعا چشم‌نواز و بی‌نظیر است.

ارل استون یا کلینت ایستوود

معمولا مجری‌های برنامه و شوهای تلوزیونی از بازیگرانی که مهمانشان هستند یک سوال کلیشه‌ای می‌پرسند. اگر بازیگر نمی‌شدی چه‌کاره می‌شدی؟ شاید اگر این سوال از ایستوود پرسیده شود جواب شغل ارل استون باشد. شخصیت استون و ایستوود به‌طرز عجیبی نزدیک به هم است. ارل از لفظ‌های قدیمی و اصطلاحات از مد افتاده‌ای استفاده می‌کند که ایستوود در دنیای واقعی به‌کار می‌برد. ارل باورهای سیاسی عجیبی دارد و از سفیدپوست بودنش بهره می‌برد. در واقع طرز نگاه نژادپرستانه ایستوود در ارل هم دیده می‌شود. هیچ پلیسی به یک پیرمرد سفیدپوست شک نمی‌کند. این همان برتری ارل است. نگاه‌های کاریزماتیک ایستوود همچنان حفظ شده و همه از او می‌ترسند. یک تضاد هویتی در فیلم شکل گرفته و مخاطب نمی‌توتند تشخیص دهد که آیا این شخصیت ارل استون است یا کلینت ایستوود. ایستوود در زندگی واقعی خودش هم خیلی ارتباطی خوبی با اعضای خانواده ندارد. ارل هم رابطه بدی با فرزندان و همسرش دارد. در عوض هر دو نفر روابط گرمی با افراد غریبه و خصوصا اعضای کارتل دارند.

فیلم سینمایی قاطر - وارنر برادرز

اگر داستان این فیلم برایتان جالب بود، نگاهی به فیلم Moonlight هم بیاندازید.

نگاه کلی

در کل چه بخواهیم و چه نخواهیم فیلم سینمایی قاطر (The Mule) را نمی‌توان بدون در نظر گرفتن شخصیت کلینت ایستوود تفسیر کرد. پیرمردی که در آستانه 90 سالگی پشت دوربین نشسته و می‌داند که شاید فرصت مجددی برای ساخت فیلم بعدیش نداشته باشد. مردی که می‌داند اشتباهات زیادی کرده و می‌خواهد جبران کند. اما زبانش به معذرت‌خواهی نمی‌چرخد. همان کاری که ارل برای نوه خودش انجام می‌دهد را ایستوود برای دختر خودش آلیسون ایستوود انجام داده و از او در این فیلم استفاده کرده است.
اگر ایستوود پدر بدی بوده می‌خواهد از دخترش یک بازیگر خوب بسازد و برای او جبران کند. اگر ارل استون پیرمرد ناموفقی‌ست سعی می‌کند با قاچاق مواد مخدر ضعف‌هایش را پوشش دهد و به مردم محله با پول مواد کمک کند. چیزی که در این فیلم حس می‌شود سایه سنگین مرگ روی فیلم‌ساز است. یکی از ضعف‌های فیلم عدم نزدیکی خانواده به نقش ارل استون است. عدم حضور پررنگ خانواده فرصت‌های احساسی را از این فیلم صلب کرده. در مقایسه با آثار سالیان قبل کلینت ایستوود مثل عزیز میلیون دلاری (Million Dollar Baby) یا تک‌تیرانداز آمریکایی (American Sniper) این فیلم خیلی جذاب نیست و با روزهای خوب این فیلم‌ساز برجسته فاصله خیلی زیادی دارد. اما المان‌های خاص و منحصربه‌فرد سینمای ایستوود در این فیلم به‌وضوح دیده می‌شوند.

 

منبع: Indie Wire

دیدگاه ها

دیدگاهتان را بنویسید

لطفاً دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید
captcha