ولادیمیر ولادیمیروویچ نابوکوف نویسنده، مترجم و منتقد چندزبانه، پروانهشناس و دارای کرسی تدریس در رشتهی ادبیات تطبیقی بود که در سال 1899 میلادی در روسیه متولد شد اما عمدهی سالهای زندگیاش را خارج از روسیه و در برلین، پاریس و آمریکا گذراند.
«بازگشت چورب» مجموعهای از یازده نوشتهی کوتاه اوست که عمدتاً آنها را در سالهای ابتدایی فعالیت ادبیاش و زمانی که اثر بلندی به چاپ نرسانده و هنوز اسم و رسمی برای خود دست و پا نکرده بود، نوشته است.
در نقد و بررسی کتاب متوجه میشویم، داستان اول مجموعه، «از ما بهتران» نام دارد که قبلتر از این با نام «جن جنگلی» ترجمه شده بود. این داستان بسیار کوتاه، که اولین داستان منتشر شدهی نابوکوف است، درباره مکالمه یک هنرمند با جنی است که در وهم و رویای هنرمند، نیمه شب وارد خانهاش میشود. جن جنگلی گذشتهاش که در دل جنگل خانه داشت و علیه دیگر انسانها شرارت میکرد را برای این مرد توصیف میکند. مردی که این احساس را دارد که موجود خیالی از مدتها پیش برایش آشناست اما نمیتواند به یاد بیاورد که کی و کجا او را دیده است.
«خیابانها خیلی چندشآورند. برای همین آمدم تو. آمدم تو را ببینم. شناختی؟ آخر زمانی بود که هر روزِ خدا با هم بالاوپایین میپریدیم و جیغوداد میکردیم… آنجا، در وطنمان… نکند یادت رفته؟» غول سابق جنگلی، با این دیالوگها، مرد را شریک شرارتهایش در گذشته میکند؛ چیزی که برای مرد هذیانی بیش نیست. منظور غول سابق جنگلی (که اکنون خود را به شکل انسان درآورده است) از وطن، روسیه است. نابوکوف 22 ساله، هنگام نگارش این داستان، 2 سال است که وطن خود روسیه را برای همیشه ترک کرده است و دوری از وطن، دغدغهی اصلی او در این سالهاست.
استفاده نابوکوف از راوی اول شخص در این داستان، باعث شده است که خواننده خود را بسیار نزدیک به نویسنده حس کند و دغدغههای نویسنده در طول این داستان، هرچند کوتاه، تبدیل به دغدغههای خودش شود. سبک نوشتار نیز به همراه شدن خواننده با نویسنده و داستان کمک بسیار کرده است؛ جایی که خواننده دنیای مادی داستان را احساس میکند، از طریق شخصیت خیالی به جهان متافیزیکی قدم میگذارد.
در دنیای امروز و پس از گذشت صد سال از نوشته شدن این داستان، شخصیتی که در پی مهاجرت اجباری دچار دوگانگی شخصیت شده است، بسیار قابل درک است چیزی که در طول تاریخ ادبیات مدرن بسیار تکرار شده است و این داستان نابوکوف را میتوان یکی از اولین نمونههای موفق آن دانست. «ولی روسیه، آخر ما سرچشمهی الهام تو بودیم، زیبایی وصفناشدنی تو، افسون همیشگی تو… و همهی ما به دست طراح دیوانهی اراضی تارانده شدیم و رفتیم.» در اواخر داستان، نویسنده از زبان شبح بیخانمان، با صراحت به وطناش ادای احترام میکند و کسانی که باعث جدایی او هستند را نفرین میکند. مضمون دوری از وطن، در دیگر داستانهای این مجموعه مانند «تصادف»، «تیغ» و «اعلام خبر» هم تکرار شده است.
بررسی کتاب چیزهای شفاف از این نویسنده

اتحاد سیاه و سفید
داستان دیگر این مجموعه که نام کتاب هم از آن گرفته شده است، «بازگشت چورب» نام دارد. داستانی که دارای یک عنوان قابل توجه و به یاد ماندنی است. این داستان که نمونه خوبی از نوشتههای اولیه نابوکوف است، در زمانی که او در پی انتشار اولین رمانش بود، نوشته شده است. این متن در عین کوتاهی، بسیار غنی است و رمزگشایی از آن برای خوانندهاش بسیار لذتبخش خواهد بود.
قهرمان داستان، چورب همانند خود ناباکوف در زمان نگارش این داستان، نویسنده مهاجر روس است که در آلمان زندگی میکند و با تنها دختر خانم و آقای کلر ازدواج کرده است. این زوج جوان درآغاز زندگی مشترکشان، مسافرت دور و درازی را میگذرانند که در میانهی آن و در فرانسه، همسر جوان چورب با لمس سیم برقداری، حادثهی مرگباری را رقم میزند. چورب پس از این حادثه، تصمیم میگیرد برای جاودانه کردن تصویر همسر درگذشتهاش، دوباره به تمام جاهایی که در طول سفر عروسیشان از آنها دیدن کرده بودند، سفر کند و به تنهایی بر غم خود غلبه کند و هیچ ناخالصیای به آن راه ندهد. «چورب گویی تصور میکرد اگر همهی خردهریزهایی را که آن دو در کنار هم به آنها توجه نشان داده بودند در کنار هم گرد آورد، اگر این گذشتهی نزدیک را بازسازی کند، آنگاه سیمای همسرش فناناپذیر خواهد شد و برای همیشه جای خود را نزد چورب پر خواهد کرد.» آخرین مقصد چورب در این مکاشفه، شهر آرام آلمانی است که زادگاه همسر و محل زندگی والدین همسرش است. چورب به مهمانخانهای ارزان که اولین شب مشترک با همسرش را بر خلاف میل والدین نسبتاً ثروتمند او، در آنجا گذرانده بود، برمیگردد. آخرین قدم چورب که از نظر خانم و آقای کلر ادیب مهاجر و بیچیزی بود، استخدام یک زن است که شبی را با او در همان اتاقی که با همسرش گذرانده بود، بگذراند؛ چرا که قادر به تحمل تنهایی در آن شرایط نبود. صبح روز بعد، بدون اینکه اتفاقی بین زن غریبه و چورب افتاده باشد، خانم و آقای کلر که متوجه بازگشت چورب شدهاند و هنوز اطلاعی از مرگ دخترشان ندارند، وارد اتاق میشوند. داستان با پایانی باز متوقف میشود و خواننده را به این فکر میاندازد که چه خواهد شد. «ولی در اتاق سکوت حکمفرما بود. باورکردنی به نظر نمیرسید که آنجا، پشت در، سه نفر حضور داشته باشند. کوچکترین صدایی به گوش نمیرسید.»
«بازگشت چورب» داستانی درباره عشق، علاقهی وسواسی، از دست دادن و نقش حافظه در تقابل با فقدان است. قهرمان داستان که نام اصلی او عجیب به نظر میرسد، همسرش را از جهان بیذوق و مادی والدین بورژووای او میرباید. چورب از دیدگاه خانم و آقای کلر، یک شخصیت مشکوک و تهدیدی برای وضعیت موجود آنهاست. در حالی که از دیدگاه راوی که همه چیز بر او روشن است، چورب یک شخصیت مثبتیست به دنبال شناخت معنای زندگی که داستان به بررسی تاثیر غم و اندوه بر مسیر شناخت او میپردازد. این هنرمند معتقد است که یک نسخه ترمیمشده از خاطرات گذشته به او تسلی میدهد. او به جاودانگی حافظه در مقابل برگشتناپذیری فیزیکی مرگ عتقاد دارد.
چورب نه یک نام روسی است و نه یک نام آلمانی یا نامی معمول در هر زبان دیگر. با توجه به علاقهای که نابوکوف به ایجاد رمز و راز در نوشتههایش دارد، میتوان حدس زد منظور خاصی پشت انتخاب این نام مندرآوردی است. واضحترین حدس میتواند ارتباط بین چورب و chërt باشد که در افسانههای روسی، معنی شیطان میدهد و یک حس رازآلود تاریک و سیاهی را پیرامون نام قهرمان داستان ایجاد می کند؛ چیزی که بسیار نزدیک به دیدگاه خانم و آقای کلر نسبت به چورب است. دیدگاه آنها تقابل روشنی و سفیدی دخترشان با تاریکی و سیاهی چورب است. اگر چنین تفسیری را بپذیریم، نتیجه این است که مرگ، اتحاد سیاه و سفید را نهایتاً در هم میشکند. این تفسیر، نمیتواند تنها تفسیر از این لغت باشد و با توجه به مطالعات نابوکوف، محتمل است که او نامی بسازد که طیف وسیعی از مفاهیم مذهبی، فرهنگی و ادبی را در بر داشته باشد. دیگر داستان این مجموعه، «کوتولهی سیبزمینی» مفهومی نزدیک به «بازگشت چورب» دارد و آن هم در مورد قهرمانیست که تقابل دنیای درونی مخصوص خودش با دنیای بیرون، داستان آن را رقم میزند.
دیگر متن موجود در این کتاب، «برایتناشترتر-پائولینو» نام دارد که متفاوت از بقیهی متنهاست و بر خلاف آنها که داستان هستند، ناداستان و جستاری نوشتهی نابوکوف است که آن را سال 1925 میلادی در نشریهای به چاپ رسانده بود ولی تا سال 2012 به دست فراموشی سپرده شده و به انگلیسی ترجمه نشده بود و در این سال ضمیمه ادبی نشریهی تایمز آن را به چاپ رساند. سال 1395 هم آبتین گلکار، این جستار را پیش از اینکه در کتاب مورد نقد و بررسی «بازگشت چورب» جا دهد، از روسی ترجمه و در نشریهی شبکهی آفتاب منتشر کرده بود. این جستار رقابت بوکس سنگین وزن در کاخ ورزشی برلین بین یک قهرمان آلمانی به نام هانس برایتن اشترتر و پائولینو اوزودون را روایت میکند و در خلال آن به دنبال گفتن این موضوعات است که جهان پیوسته در حال بازی است؛ همهی چیزهای خوبِ زندگی بازی است و مردم، از زمانیکه وجود داشتهاند، بازی میکردهاند.

آبتین گلکار که دریافت نشان ابوالحسن نجفی برای ترجمهی مستقیم آثار روسی به فارسی را در کارنامه دارد، با خوشسلیقهگی این یازده نوشتهی کوتاه نابوکوف را ترجمه و کنار هم قرار داده است. نوشتههای کوتاه ولادیمیر نابوکوف، پیش از این به فارسی منتشر شده بودند، بهمن خسروی، از روی ترجمهی انگلیسی دیمیتری نابوکوف (فرزند ولادیمیر نابوکوف)، سال 1386 مجموعهای سه جلدی را ترجمه کرده بود. اغلب نوشتههای «بازگشت چورب»، در این مجموعهی سه جلدی موجود است اما اهمیت ترجمه و انتشار دوباره آنها در این است که نخستینبار مستقیماً از روسی ترجمه شدهاند و تجربهی جدیدی را برای مخاطبان نابوکوف در ایران فراهم میکند. دیگر اهمیت کتاب، گزیده بودن داستانها به انتخاب مترجم هستند که باعث خواهد شد بسیاری از خوانندگان که تجربهای از کتابهای پیچیدهی نابوکوف ندارند، با سبک پرپیچوخم او آشنا شوند. «بازگشت چورب» را نشر چشمه در 124 صفحه و در پاییز 1399 به چاپ رسانده است.
نقد و بررسی رمان شیفتگیها و بررسی کتاب هیاهوی زمان، چهره مردی در اختناق از همین انتشارات
بسیار عالی بود
خیلی خوبه که کتابهای خوب، جدید و کمتر پرداخته شده را نقد میکنید!
همیشه به صفحهی شما در ویکی نقد نگاه می کنم
ممنونم❤♥
ممنون از کامنت انرژیبخش شما.